سايه روشن

Thursday, December 26, 2002

من مستم ...مست
نه از اون مستهايي كه بهشون ميگن عاشق!
من مستم...مست.
دارم پرواز ميكنم ، چقدر از اين بالا زمين قشنگه :) بوي بارون مستم كرده ، پنجره هاي باز ، رنگ رنگ برگها ، نوع نوع بودن آدمها.
راستشو بگم؟ يك ريسك بزرگ كردم . رفتم دنبال روياهام . اونم چه رفتني ! همون كارهايي كه دختر بچه هاي توي كتاب داستانها هم جرات فكر كردن بهشون را ندارند. بذارين اينجوري بگم ، روياهايي كه تا ديروز برام مثل يك سراب بودند ، بهم نزديك شدند ، نزديك و نزديكتر.
روياي سراب گونه من حال مرا با هجوم واقعيت خويش به زمين مي اندازد.
و بايد تصميم ميگرفتم ، يا به انتظار معجزه اي آسماني ميماندم تا روياهايم را به واقعيت مبدل كنند و تا ابد حسرت اين لحظات را ميخوردم و يا خودم به دنبال روياهام ميرفتم .
و من راه دوم را انتخاب كردم . خيلي سخت بود ، خيلي. حتي نزديكترين دوستانم هم ملامتم كردند .سوبرداشتهاي اطرافيان داغونم كرد. اما رفتم جلو. روياها اگه واقعا رويا باشند با سو برداشتها فرو نميريزند .
و تا الان كه دارم مي نويسم ، روياها فرو نريختند :) و با سرعتي بيش از آنچه من به آنها نزديك ميشون ، آنها به استقبالم ميايند.
حتي اگه اين روياها فقط وهم و تخيل باشند ، مطمئنم كه صرف جلو رفتن و به اميد معجزات ننشستن ( كه از تو حركت از خدا بركت ) خود رويايي است حقيقي و شيرين .
داشتم ميگفتم ...
من دارم پرواز ميكنم. همه چيز مثل يك فيلم از اين بالا. يك فيلم آرام با نقشهايي تعيين شده.
خدايا ، كارگردان اين فيلم تويي ، به همه ما كمك كن تا نقشهامون را اونجور كه شايسته نقشهاست ، بازي كنيم :)


Tuesday, December 24, 2002

ثبت يك تجربه :
مكان : بزرگراه نيايش ، شرق به غرب
زمان : 1:40بعد از ظهر
تجربه : رسيدن به سرعت 130
وضعيت در هنگام كسب تجربه : هيجان همراه با قدرت و استواري
وضعيت بعد از تجربه : عالي!
توضيحات : در آينده ، پيشرفت الزامي است.
پي نوشت : راندن با سرعت 120 در تهران برام عجيب نيست . منو ارضا ميكنه . قشنگيه اين تجربه برام در راندن با سرعتي بالاتر از معمول (130) و صرفا به قصد كسب ركورد بالاتر بود.