رسيدن يا نرسيدن...مساله اين است

خوشحال ميشم نظراتتون رو بدونم :)

"Guilty feet have got no rhythm"
I feel so unsure
As I take your hand
And lead you to the dance floor.
As the music dies
Something in your eyes
Calls to mind a silver screen
And all it's sad good-byes.

I'm never gonna dance again,
Guilty feet have got no rhythm.
Though it's easy to pretend,
I know you're not a fool.

I should have known better than to cheat a friend,
And waste the chance that I'd been given.
So I'm never gonna dance again,
The way I've danced with you.

Time can never mend,
The careless whispers of a good friend.
To the heart and mind, ignorance is kind
There's no comfort in the truth,
Pain is all you`ll find.

Never without your love...

Tonight the music seems so loud
I wish that we could lose the crowd
Maybe it's better this way
We'd hurt each other
With the things we want to say.

We could have been so good together,
We could have made this last forever...
But now, who's gonna dance with me?
Please stay.

فيلم گروگانگيري در تئاتر روسيه

و باززمستان خيالم در گرماي نگاهش ذوب شد ....

اسبي چموش سالياني دراز در گوشه اي از بيشه وجودم به خواب رفته بود. خوابي سنگين چونان مرگ . بود و نبودش يكسان مي نمود
تا اينكه روز گشودن چشمانش فرا رسيد . آرام آرام با چشمان خمارش بيشه وجودم را مي پيمود . وقت آن بود كه برخيزد . اسب چموش را چه به نشستن ؟ با كرخي از زمين بلند شد , با چشماني خمار. ...اولين قدم , دومي .... پاي راست , پاي چپ .....تند تر و تندتر .... اسب خفته من بر بيشه زار وجودم يورتمه مي رفت . آرام ميرفت ولي نمي ايستاد . اسب چموش را چه به ايستادن ؟
سم هايش مي خواهند كه او بدود . چموش است و خواهان سركشي . چيزي مانع اوست . زنجيري بافته از عرف و شرع . زنجير محكم است . ولي نه به قدرت ميل به سركشي اسبي چموش . سوداي دويدن در پاهايش غوغا مي كند. نفس هاي داغش وجودش را به آتش مي كشند . بگذار رها شوم ... چموشم تا بدوم ... هستم تا رها شوم . بگذار تا بدانجا كه پاهايم توان دارند بشتابم. آمده ام تا بدوم , بگذار بدوم.
و او ميدود .... زنجيرها دير زمانيست كه پاره شده اند و اسب ديوانه وار مي دود. ديوانه وار ... چونان كه طبيعت چموشي اش فرمان ميراند ....ديوانه وار ....
صداي كوفته شدن سم هاي اسب كر كننده است.....تا بيشه زار وجودم ويران نشده است بايد چاره اي انديشيد.....