سايه روشن

Saturday, April 20, 2002

مسلما وبلاگ نويس ها هر كدوم هدفهاي مختلفي واسه اين كار دارند.
از شهرت و بالا رفتن بازديد كننده هاي سايتشون گرفته تا محك زدن قدرت قلم شون.ولي اون چيزي كه مسلمه اينكه ارزش هر وبلاگي به نوشته هاي خود صاحب وبلاگه.تعداد زيادي از وبلاگ ها مخصوصا وبلاگهاي جديد تقريبا هيچ چيزي از خودشون ندارند.تمام صفحه شون پر از حرفهاي نويسنده هاي ديگه است.اين خيلي بده كه فقط حرفهاي ديگران و فكرهاي اونا صفحه اي كه به قول خيلي ها آينه اي از شخصيت ماست رو پر كنه.
در مورد بحث هايي كه بين وبلاگ ها پبش مياد هم فكر مي كنم جاي فكر داره كه هميشه فقط يك سري از دوستان قدرت شناختن مطالبي كه واسه همه جالبه رو دارند,نه؟
ميدونين چيه...خيلي از ما وبلاگمون را فقط با نوشتن مطالبي كه در جامعه ما ضد ارزش محسوب ميشن پر ميكنيم.اين هنر نيست.باور كنيد. چقدر از اين مطالب واقعا حاصل فكر و انديشه ماست؟فقط ميخوايم به اطرافمون اعتراض كنيم يا اينكه عادلانه همه چيز و سنجيديم؟
بعضي وقتها فكر ميكنم كاش اصلا اينcounter هاي لعنتي وجود نداشتند.

و يك نكته ديگه!البته شايد اگه رسما آمار بگيريم حرف من غلط باشه...ولي باور كنيد خيلي از شبها كه ساعت ها وبلاگ ميخونم حس ميكنم انگار درصد بالايي از بلاگر ها به سيگار علاقه وافري دارند.چرا؟شما ميدونيد؟به نظر من كه اين مساله واقعا جاي تامل داره.چي باعث اين موضوع شده ؟
چرا بعضي وقتها نشونه روشنفكر بودن اينطور مسايل ميشن؟اصلا مگه ميشه تعيين كرد كي فكرش روشنه و كي نيست؟
نميدونم.نميدونم.اگه كسي ميدونه به منم بگه.

......اينم از درد دل ما!


Thursday, April 18, 2002

به اينجا يك سري بزنيد.
از نوشته هاي همانسايت بالا:

It hurts my heart to think that a vast majority of the American people now take exactly the same view toward innocent human life as did the terrorists of September 11

Former Jewish Secretary of State Madeleine Albright called the death of 500,000 Iraqi children from starvation due to UN sanctions, "acceptable

واقعا آيا جواب يكتاي ديگري براي معادلات بزرگ پيچيده و فريبنده سياسي ,به جز كشتار انسانها وجود ندارد؟

عرب,مسلمان,آفريقايي يا آمريكايي... چه تفاوتي دارد؟ اگر باور كنيم كه ارزش جان انسانها در هر جا و هر شرايطي يكي است و مقدس.


Wednesday, April 17, 2002

هيس راست ميگه ها!ميگه آدم وقتي نمينويسه نوشته هاش زنگ مي زنه.واقعا همينطوره.روزايي كه نمينويسم حس مي كنم كم اوردم!
ميدونين بعضي روزها مثل يك حلزون ميشم.فقط دوست دارم برم تو خونه خودم.يك جايي كه به خيال خودم كسي بهم آسيب نمي رسونه,تنها و آروم. حتي تو اين جور وقتها حس ميكنم سرعت حركاتم هم به حلزون شبيه ميشه!

اين چند وقت هم همينطور شده بودم.يك حلزون بي آزار :)


به غير از اين آمد و شد پر تقلاي كسالت بار كرجي هاي ماهيگيري دليل ديگري نيز براي زيستن وجود دارد!
ما قادريم خوذ را از اسارت جهالت آزاد كنيم.ميتوانيم خود را به عنوان آفريده هاي با شعور و با فضيلت و داراي مهارت بازشناسيم.
مي توانيم رهايي يابيم!
مي توانيم پرواز را بياموزيم.


....ولي اكنون دليلي براي زيستن داريم.زيستن بخاطر آموختن,بخاطر اكتشاف و به خاطر رهايي!
فرصتي ديگر به من دهيد و بگذاريد تا آنچه دريافته ام به شما نشان دهم.

از:جاناتان مرغ دريايي